نوروز امسال فرصتی برای عرض اندام نداشت. ما هم فرصتی نداشتیم. قهقرای رکود و آتشفشان تورم سال ۹۸ هر آنچه در توان داشت بر صخره مالی ما ایرانی ها کوبید. بازار بیمار و همزمان بی پولی دولت، کمر ها را خم کرده بود.

بهمن ماه هم برفی شد. همانگونه که پشت سد ها را زیر آب برد ، دشت خشکسالی اقتصادهای کوچک ترک بیشتری برداشت . و البته پشت بازار ما بیشتر تاخورد و کاملا دوتا شد و اقتصاد شخصی و خرد و خانوادگی ما را به سرفه مداوم خشک و تر انداخت . ( در این حال و روز ، فرصت دقت در اقتصاد کلان وصال نداد تا بفهمیم به چه روزی افتاد )
در این گیرودار سروصدای کرونا آمد. ما که کلا به حوادث قهریه و خودساز روزانه عادت داریم مثل هرچیز دیگری، کرونا را جدی نگرفتیم. کرونا ویروس هم نامردی نکرد و زد به ریه ما و شهرها و دیدیم نخیر این مهمان ناخوانده شوخی ندارد.
به ناچار نوروز بی سروصدا و بی خرج آمد و رفت . دست دادن و روبوسی را کنار گذاشتیم و بازار دولا شده ی ما هم به حالت سینه خیر در آمد .
دنیای پیمانکاران هم بدتر از بازار بود. ما و کارگران و کارکنان ماندیم سر دو راهی ، خانه بمانیم یا کار کنیم. این دوراهی مجازی بود نه واقعی . برای ما یک راه بیش نبود. بی سروصدا برویم سر کار .
آبرسانی بله شهر و روستا با افزایش مصرف کرونایی، کمبود آب بیشتر به چشم آمد و ما هم چاره ای نداشتم جز کار کار کار.